قرآن در عصر اصلاح طلبی و نو اندیشی (مروری بر کتاب هترتموت بوبتسین)

پدیدآورمرتضی کریمی‌نیا

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 433 بازدید
قرآن در عصر اصلاح طلبی و نو اندیشی (مروری بر کتاب هترتموت بوبتسین)

مرتضى كريمى‏نيا

هارتموت بوبتسين، قرآن در عصرِ اصلاح‏طلبى و نوانديشى: تاريخچه اوليه مطالعات عربى واسلامى در اروپا، بيروت و اشتوتگارت: فرانتس اشتايْنِر، 1995، 598ص، شابك: 4-05365-515-03.[1]
در سال 1543 ميلادى دو كتاب مهم در تاريخ علم جديد منتشر شد كه ديدگاه غربيان از جهان و انسان را به گونه‏اى بنيادى تغيير داد: نخست كتاب نيكولاس كوپرنيك[2] درباره هيئتو منظومه شمسى با عنوانِ گردش افلاك آسمان[3] بود كه هيئت بطليموسى حاكم بر ذهنيت غربيان را به كلى درهم ريخت. دومين كتاب اثر اندرياس وِساليوس[4] راجع به آناتومى وتشريح انسان با عنوان ساختمان بدن انسان[5] بود كه سبب تأسيس دانش تشريح عملى گرديد. درهمين سال كه اروپاييان خود را براى تحولات فكرى و علمى در شناخت انسان و جهان آماده مى‏كردند، كتب مهم ديگرى در زمينه پژوهش‏هاى دينى اروپايى در راه شناخت اسلام منتشر شد كه از آن جمله مى‏توان به ترجمه كامل لاتينى قرآن (چاپ‏شده در شهر بازل) و تلخيصى از متن قرآن (چاپ نورنبرگ) اشاره كرد.
هرچند نخستين تلاش‏هاى مسيحيان اروپا در ترجمه لاتينى قرآن كريم در قرون دوازدهم و سيزدهم ميلادى به نتيجه رسيد و مجموعه‏هايى در شناخت پيامبر، قرآن و اسلام همراه با رديه‏هايى لاتينى از سوى كشيش‏هاى مسيحى فراهم آمد، امّا اين آثار تا پايان قرون وسطا انتشار عمومى نيافت. بنابراين مى‏توان نيمه قرن شانزدهم ميلادى را زمان عرضه و معرفىِ عمومى قرآن و اسلام در اروپا دانست و اين درست زمانى است كه اروپاييان با ورود به دوره رنسانس، تجربه اصلاحات فكرى و دينى را آغاز كرده بودند.
كتاب حاضر يعنى قرآن در عصر اصلاح‏طلبى و نوانديشى، نوشته هارتموت بوبتسين، قصه ورود و حضور قرآن در عصر اصلاحات اروپا را بازگو مى‏كند، اما در پى‏جويىِ ماجرا از قرن شانزدهم و هفدهم فراتر نمى‏رود. هارتموت بوبتسين، استاد مطالعات عربى و اسلامى در دانشگاه اِرلانگن[6] (آلمان) است كه سردبيرى مجله مطالعات عربى[7] را در همين دانشگاه برعهده دارد.
كتاب در اصل به بررسى تلاش‏هاى چهار تن از مشاهير غرب براى شناخت، ترجمه و انتشار قرآن كريم در قرن شانزدهم ميلادى اختصاص دارد. اين چهار تن عبارتند از: مارتين لوتر (1483-1546)، تئودور بيبلياندر (1504-1564)، يوهان آلبرشت ويدمانشتتر (1506-1557) و گيوم پوستل (1510-1581). علاقه و روابط اين چهار تن با كتاب آسمانى مسلمانان، درست همزمان بود با توسعه نفوذ و قدرت عثمانى در اروپاى شرقى و نيز مجادلات مذهبى ميان كاتوليك‏ها و پروتستان‏ها. كتاب قرآن در عصر اصلاح‏طلبى و نوانديشى در مقدمه و چهار فصل خود مى‏كوشد تلاش هر يك از اين چهار تن، و نيز حوادث پشت صحنه فعاليت قرآنى هر يك از آنان را با دقت در تمام اَسناد و مدارك موجود ارائه كند. كتاب حاوى يكصد صفحه ضمايم و فهرست بلندى از منابع چاپى و مخطوط است. همچنين چكيده‏اى كوتاه از محتواى كتاب به عربى و انگليسى در پايان آمده است.
مقدمه كوتاه كتاب (ص 1-12) تصويرى اجمالى از روابط ميان مباحث كوپرنيك و وِساليوس از يك سو و فعاليت‏هاى قرآنى اروپاييان در قرن شانزدهم را از سوى ديگر به‏دست مى‏دهد. در اين مرور كوتاه، افراد مختلفى كه در اين عرصه نقش‏هاى مهم ايفا كرده‏اند معرفى مى‏شوند. يكى از اين شخصيت‏ها يوهانس اُپورينوس،[8] صاحبمعروف‏ترين انتشاراتى در شهر بازل است كه هم كتاب وُساليوس درباره علم تشريح را منتشر كرد و هم ترجمه لاتينى قرآن را همراه با چند رساله دينى و تاريخى درباره اسلام و ترك‏ها به چاپ رسانيد. چاپ ترجمه لاتينى قرآن از سوى اُپورينوس مشكلات فراوانى براى او به همراه داشت، اما اين مشكلات به سرپنجه مارتين لوتر، مصلح معروف دينى، سرانجام گشوده شد؛ چراكه او به شوراى شهر بازل نامه‏اى نوشت و رفع ممنوعيت از انتشار كتاب را به ايشان توصيه كرد. سومين فرد مهم تئودور بيبلياندر[9] است كه مصاحب و جانشيناولريش تسوينگلى[10] از مصلحان دينى در شهر زوريخ (سوئيس) بود. وى پس از آن‏كه مقدمات علمى چاپ لاتينى قرآن در شهر بازل را خود فراهم آورد، به دليل دوستى‏اش با اُپورينوس، كار انتشار را به دست اين ناشر معروف سپرد. فرد چهارم، همان يوهان آلبرشت ويدمانشتتر[11] است. وى حقوقدان، ديپلمات و مستشرقى بود كه وسايل چاپ كتاب كوپرنيكدر شهر رُم را فراهم آورد و از سوى ديگر كتاب مختصرى درباره قرآن را در نورنبرگ (آلمان) منتشر كرد. آخرين فرد هم گيوم پوستل[12] فرانسوى، از جذاب‏ترين عالمان و صوفيانقرن شانزدهم ميلادى است. وى دوست نزديك ويدمانشتتر بود و او را در چاپ و انتشار نخستين نسخه انجيل به زبان سريانى يارى كرد. همچنين با اُپورينوس رابطه نزديكى داشت و توسط او بسيارى از كتاب‏هاى خود درباره تصوّف، يهوديت و مسيحيت را به چاپ رسانيد؛ و از سوى ديگر با بيبلياندر دوستى محكمى داشت و اين دو درباره "صلح و آشتى ميان اديان" اعتقادات مشتركى را ابراز مى‏كردند.
فصل نخست كتاب (ص 13-157) «مارتين لوتر و قرآن» نام دارد و مؤلف در آن، كارهاى مارتين لوتر راجع به قرآن را معرفى مى‏كند. لوتر خود ابتدا در سال 1530 قصد داشت قرآن را نه از متن عربى، بلكه بر پايه ترجمه‏اى لاتينى به زبان آلمانى برگردانَد، اما در اين كار موفق نشد. معلومات قرآنى لوتر تماما برگرفته از متون درجه دوم و نوشته‏هاى جدلى مسيحيان قرون وسطا به زبان لاتينى بود. برخى از اين متون عبارتند از: عليه مذهب ساراسن‏ها[13] نوشتهدومينيك ريكالدو دمونته كروچه (درگذشته 1320 ميلادى)؛ نقد قرآن[14] نوشته نيكولاس كوزائى[15] (1401؟-1464)؛ و مكتوبى از يك اسير گمنام كه مدت‏ها در اسارت تركان عثمانىبوده است با عنوان رساله‏اى در آداب و رسوم ترك‏ها (مسلمانان)[16] (نوشته‏شده در 1408 ميلادى).سرانجام در سال 1542، لوتر به ترجمه‏اى لاتينى از قرآن دست يافت كه به دستور پيتر محترم[17] (يا پى‏ير ونرابلس)، رئيس دير كلونى در فرانسه (متوفاى 1156 ميلادى) و به قلمروبرت كتونى[18] فراهم آمده بود. اين متن لاتينى قرآن همراه با چند رساله كوتاه درباره زندگىپيامبر و رديّه‏هايى عليه اسلام در مجموعه‏اى به نام مجموعه طُلَيطله[19] گردآورى و در سراسرقرون وسطا به همين نام شناخته مى‏شد، اما همچنان به صورت دستنويس و چاپ‏نشده باقى مانده بود. به جهت اهميت و تأثير فراوان مجموعه طُلَيطله بر افكار و اطلاعات مسيحيان اروپا در چند سده پايانى قرون وسطا، مؤلف در صفحات 37-90 همين فصل از كتاب خود، به معرفى و بررسى كوشش‏هاى مسيحيان اروپا براى ترجمه قرآن در سده‏هاى 12 تا 15 ميلادى مى‏پردازد. اين بخش از كتاب كامل‏ترين و مستندترين گزارش‏ها در اين زمينه را ارائه مى‏دهد. مؤلف در مقاله‏اى جداگانه به زبان انگليسى، بخشى كوتاه از اين مطالب خود را (تنها راجع به ترجمه‏هاى لاتينى) منتشر كرده است كه اين مقاله با حذف پاورقى‏ها و اندكى تلخيص به فارسى ترجمه شده است.[20]
لوتر همچنين در سال 1542 كتابى ديگر از ريكالدو دمونته كروچه با عنوان رد بر قرآن[21] رااز لاتينى به آلمانى ترجمه كرد و خود نيز درباره آيات قرآن در اين كتاب، توضيحاتى افزود. آخرين كار لوتر آن بود كه بر ترجمه لاتينى قرآنى كه در سال 1543 به همت تئودور بيبلياندر در شهر بازل منتشر شد، مقدمه‏اى نوشت و كوشيد موانع انتشار عمومى اين قرآن را از ميان بردارد. اين خود موضوع فصل دوم كتاب است.
فصل دوم كتاب (ص 158-275) «تئودور بيبلياندر و چاپ قرآنِ بازل در 43/1542» نام دارد. بيبلياندر (1504-1564) اهل سوئيس و از دانشمندان پروتستان، ترجمه لاتينى قرآن اثرِ روبرت كتونى را از درون مجموعه خطىِ طُلَيطله بيرون آورد و كوشيد آن را با اصلاحاتى به چاپ برساند. بوبتسين با مرورى بر حيات و تحصيلات علمى او، دانش عربى او را بسيار خوب توصيف مى‏كند و معتقد است بايد كار بيبلياندر در فضاى تاريخى آن زمان را بخشى از نزاع و درگيرى سياسى ميان اركدوك فرديناند[22] و سليمان خان اعظم[23] (1494-1566) بر سر مالكيت مجارستان تلقى كرد. قرآن بيبلياندر را دوست صميمى‏اش، يوهانس اُپورينوس، در شهر بازلِ آلمان منتشر كرد و از آن‏جا كه وى بدون كسب اجازه از اداره مميزى اين كار را انجام داده بود، اختلاف شديدى ميان او و شوراى شهر بازل درگرفت. سرانجام با توصيه مارتين لوتر، شوراى شهر بازل اجازه پخش ترجمه لاتينى قرآن را ــ به شرط عدم توزيع در بازل ــ صادر كرد و اين آغاز انتشار عمومى ترجمه لاتينى قرآن در اروپا بود.
اختلاف بر سر انتشار يا عدم انتشار ترجمه قرآن كه امرى فراتر از دروازه‏هاى شهر بازل بود، نكات بسيار جالبى از برخورد كليساى مسيحى با اسلام و قرآن در آغاز دوره رنسانس را نشان مى‏دهد. نسخه بيبلياندر نيز تنها ترجمه لاتينى روبرت كتونى از قرآن نبود، بلكه علاوه بر بخش‏هايى از مجموعه طُلَيطله، متون احتجاجى برخى از كشيشان مسيحى عليه اسلام را هم دربر داشت. اين كتاب كه از اين پس "قرآنِ بيبلياندر" ناميده مى‏شود، در محافل مسيحى و كتابخانه‏هاى اروپا رواج فراوانى يافت و چاپ دوم آن با تيراژى وسيع‏تر در 1550 ميلادى منتشر شد. "قرآن بيبلياندر" كه همان ترجمه لاتينى روبرت كتونى از قرآنى كريم بود، مبناى انتشار بسيارى از ترجمه‏هاى قرآن به ديگر زبان‏هاى اروپايى شد. در 1547، اين نسخه توسط آندره اريوابنه[24] در شهر ونيز به زبان ايتاليايى بازگردانده شده اما مترجم آن وانمودمى‏كند كه آن را مستقيما از زبان عربى ترجمه كرده است. همين ترجمه ايتاليايى قرآن را سالمون شوايگر در سال 1616 (چاپ دوم: 1623) در نورنبرگ به آلمانى ترجمه و منتشر كرد. اين نخستين ترجمه آلمانى قرآن بود كه بعدها با تيراژى بسيار وسيع‏تر در سال‏هاى 1659 و 1664، بدون ذكر نامِ شوايگر در نورنبرگ (آلمان) به چاپ رسيد. همچنين نخستين ترجمه هلندى قرآن در سال 1641 بر مبناى همين ترجمه ايتاليايى صورت گرفت. بنابراين مى‏توان حدس زد كه ترجمه لاتينى روبرت كتونى كه در فضاى قرون وسطا شكل گرفته، و به‏دست بيبلياندر در آغاز عصر اصلاحات اروپا منتشر شده بود، نزديك به 500 سال فهم اروپاييان از قرآن كريم را شكل داده است.
عنوان فصل سوم (ص 277-363) «يوهان آلبرشت ويدمانشتتر و چاپ قرآن نورنبرگ 1543» است. چنان‏كه از نوشته مؤلف درباره زندگى ويدمانشتتر برمى‏آيد، وى چهره‏اى بسيار متفاوت از مارتين لوتر و تئودور بيبلياندر داشته است. ويدمانشتتر (1506-1557) در اولْم (آلمان) به دنيا آمد و به عكس دو فرد اخير كاتوليك بود. وى در 1530 در مراسم تاجگذارى شارل پنجم[25] در بولونيا[26] حضور داشت و هجده سال بعد از سوى وى به مقامى مهم منصوب شد. ويدمانشتتر در ايتاليا زبان عربى را آموخت و افزون بر همكارى با پاپ در واتيكان، از 1533 تا يك سال پيش از مرگش، مشاغل حقوقى و ديپلماتيك متعددى در آلمان بر عهده داشت. اهتمام و علاقه نخست وى، زبان‏هاى شرقى، به ويژه عربى، عبرى و سريانى بود؛ اما فراگيرى اين زبان‏ها، هدف اصلى‏اش نبودند. به گفته مؤلف، اين همه ابزارهايى كمكى بودند تا او را در تبليغ مسيحيت و ردّيه‏نويسى‏هاى مسيحى يارى رساند.
در 1543، يعنى همان سالى كه بيبلياندر ترجمه لاتينى قرآن را در بازل منتشر كرد، ويدمانشتتر در نورنبرگ (آلمان) كتابى با عنوان شرح الهيات محمد بن عبدالله[27] به چاپ رسانيدكه حاوى ترجمه لاتينى بخش هايى از قرآن بود. بوبتسين، مؤلف كتاب حاضر، با بررسى دقيق اين ترجمه كه عنوان مستقل آن، خلاصه قرآن[28] است، مشابهت‏هاى فراوانى ميان آن وترجمه لاتينى روبرت كتونى به دست مى‏دهد، اما معتقد است تأثير اين ترجمه به هيچ وجه قابل مقايسه با نسخه انتشار يافته از سوى بيبلياندر نيست. بخش ديگرى از اين كتاب، با عنوان مستقلِ مذهب محمد[29] راجع به "مسائل عبدالله بن سلام" است كه هم در مجموعه طُلَيطلهو هم در چاپ بيبلياندر از ترجمه لاتينى قرآن آمده است. "مسائل عبدالله بن سلام" گفت و گويى است ميان پيامبر اكرم (ص) و فردى يهودى به نام عبديه، كه سرانجام با اسلام‏آوردن وى خاتمه مى‏پذيرد. در اين بخش از كتابِ ويدمانشتتر، آراى وى راجع به يهوديت و نيز فهم وى از متن قرآنى را متفاوت با بيبلياندر مى‏يابيم.
فصل چهارم (ص 365-497) «گيوم پوستل و قرآن جامعِ او، 1544» نام دارد. اين فصل به شرح احوال و فعاليت‏هاى گيوم پوستل (1510-1581)، خاورشناس فرانسوى مى‏پردازد كه در ميان چهار فرد اخير، تنها كسى است كه به سبب دو سفر مجموعا چهار ساله به خاورميانه، با فرهنگ و جوامع اسلامى از نزديك آشنايى داشته است. پوستل در تاريخ پژوهش‏هاى ادبيات عرب، به سبب كتاب دستور زبان عربى[30]اش بسيار مشهور است. وى اين كتاب را اندكىپس از مراجعت از سفر نخستين‏اش از استانبول (1535-1537) نگاشت. در مدت دو سالى كه وى كارمند سفارت فرانسه در استانبول بود، زبان عربى را آموخته بود، و از آن‏جا كه وى زبان عربى مى‏دانست و با اين كتاب شهرتى يافته بود، پادشاه فرانسه وى را به سمت استادى زبان‏هاى شرقى در كلژ دو فرانس[31] منصوب كرد. وى در فاصله سال‏هاى 1538-1542 استادرياضيات و زبان عربى در اين كالج بود، اما از آن پس دوباره به مسافرت‏هايى علمى تحقيقى در اروپا دست زد و از سال 1549 تا 1551، به مدت دو سال به صورت شخصى به برخى از كشورهاى خاورميانه سفر كرد. وى به دليل گرايش‏هاى صوفيانه و دعاوى پيغمبرمآبانه‏اش كه آنها را با نام خود و گاه با اسم مستعار منتشر مى‏ساخت، بارها به دادگاه تفتيش عقايد فراخوانده شد. در سال 1554 وى را رسما ديوانه خواندند و به زندان افتاد. چهار سال بعد، وقتى از زندان آزاد شد، بار ديگر به نشر عقايد و دعاوى خود پرداخت. در سال 1563، پادشاه فرانسه وى را به دير قديس مارتن دشان[32] فرستاد و او تا زمان مرگش در 1581 درهمان‏جا ماند.
بوبتسين آثار و فعاليت‏هاى شرق شناسانه پوستل را در دو بخش مجزا معرفى مى‏كند. نخست آثارى كه وى در سال‏هاى 1538-1540 راجع به زبان و ادبيات عرب نگاشته است. در اين نوشته‏ها، پوستل تنها به زبان عربى نمى‏پردازد، بلكه ساير زبان‏هاى سامى همچون عبرى، سامرى، سريانى و حبشى و نيز زبان ارمنى ــ از ميان زبان‏هاى غيرسامى ــ را نيز مدّ نظر دارد. بوبتسين با بررسىِ منابعِ آشنايى و دانش عربىِ پوستل، معتقد است كه وى با زبان عربى كلاسيك آشنايى خوبى داشته است. سپس مؤلف به معرفى تفصيلى كتاب ديگرى از پوستل با عنوان درباره وحدت عالَم[33] مى‏پردازد. پوستل اين كتاب حجيم را كه حاوى افكارفلسفى و كلامى اوست، و بنياد آراى صوفيانه و دعاوى تبشيرى وى را نشان مى‏دهد، در سال 1544 با كمك اُپورينوس در شهر بازل منتشر كرد. نيمه دوم اين كتاب ــ برخلاف موضوع و روال اصلى كتاب ــ به معرفى پيامبر، سيره وى، صحابه و نهايتا رديّه‏اى عليه قرآن مى‏پردازد. اين بخش از كتاب ترجمه بسيارى از آيات قرآن را دربر دارد كه مستقيما از عربى به لاتينى ترجمه شده است. اين نشان مى‏دهد كه پوستل در اطلاعات قرآنى خود بر ترجمه قديمى طليطله (اثر روبرت كتونى و چاپ‏شده توسط بيبلياندر) تكيه نمى‏كرده است. بوبتسين به پاره‏اى از اشتباهات و نقايص ترجمه پوستل اشاره مى‏كند، اما معتقد است كه عربى‏دانىِ پوستل و اطلاعات قرآنى وى بسيار بيشتر و بهتر از بيبلياندر و ويدمانشتتر بوده است.
آثار پوستل چندان رواج عمومى نيافتند، زيرا وى به سبب كناره‏گيرى از كليسا، نه در ميان كاتوليك‏ها جايگاهى داشت و نه از حمايت پروتستان‏ها برخوردار بود، بلكه حتى خود با اين دسته اخير مخالفت‏هاى جدى داشت. بر اين اساس، اهميت و شهرت او تنها در حوزه زبان و ادبيات عربى و كتاب مهم او درباره دستور زبان عربى محدود شده است، اما توجهات، علايق شخصى و فعاليت‏هاى وى در حوزه قرآن‏پژوهى كه از اهميت بسيار بيشترى برخوردارند، همچنان ناشناخته مانده‏اند.
كتاب قرآن در عصر اصلاح‏طلبى و نوانديشى، نوشته هارتموت بوبتسين، با تلاشى بسيار و جست‏وجويى تام و همه‏جانبه در منابع و مدارك كهن اروپايى، نهايتا به ما نشان مى‏دهد كه شمارى از محققان اروپايى در قرون وسطا، چگونه درصدد كسب دانش و اطلاعاتى دقيق از دين اسلام و قرآن بوده‏اند تا در احتجاجات كلامى و رديه‏هاى جدلى خود عليه اسلام از آنها بهره برند، اما اين اطلاعات نه تنها دقيق نبوده، بلكه فرسنگ‏ها به‏دور از واقعيت بوده‏اند. در آغاز عصر اصلاحات اروپايى، درك و شناخت ايشان از قرآن، خاستگاه آن و محيط پيدايش وحى نبوى به‏طور كلى قرون وسطايى بوده و اساسا از مجموعه طليطله (تدوين‏شده در قرن دوازدهم ميلادى) ناشى مى‏شده است. بوبتسين البته به يك نقطه تحول اساسى در اسلام‏پژوهى در دوره اصلاحات اروپا اشاره مى‏كند: ويدمانشتتر و گيوم هردو مجموعه‏اى غنى از منابع مخطوط و چاپى درباره اسلام را گردآورى كردند. اين امر كه در قرون وسطا سابقه نداشته و از ويژگى‏هاى دوره رُنسانس به‏شمار مى‏آيد، شايد در زمان خود آن دو تأثير قابل توجهى در بسط و تحول مطالعات اسلامى نداشته است، اما ثمرات آن در قرون بعدى نيك نمايان شد.

پی نوشت ها:

[1]1. Hartmut Bobzin, Der Koran im Zeitalter der Reformation: Studien zur Frühgeschichte der Arabistik und Islamkunde in Europa. Beirut: Deutsche Morgenländische Gesellschaft; Stuttgart: Steiner, 1995 (Beiruter Texte und Studien, 42) xiv+598pp. ISBN: 03-515-05365-4.
[2]2. Nicholas Copernicus.
نيكولاس كوپرنيك 1473-1543 منجم لهستانى. اثرى كه نام كوپرنيك را جاودانى ساخت، گردش افلاك آسمانى است كه احتمالاً در 1530 اتمام يافت، ولى در 1543، هنگامى كه وى در بستر مرگ بود، منتشر شد. كوپرنيك اين كتاب را به پاپ پاولوسِ سوم اهدا كرده است. شرح منظومه وى معروف به منظومه كوپرنيكى كه مبتنى بر مركزيت خورشيد و گردش سيارات به دور آن است، منظومه قديمى بطلميوسى را ابطال كرد (دائره‏المعارف فارسى، ج 2، ص 2292).
[3]3. De revolutionibus orbium caelestium.
[4]1. Andreas Vesalius.
اندرياس وِساليوس 1514-1564 كالبدشناس فنلاندى، از پيشروان علم تشريح در اروپا، اكتشافات فراوانى در كالبدشناسى كرد و به عنوان استاد كالبدشناسى (1537؟-1546؟) دانشگاه پادوا شهرت فراوان يافت. اثر مهمش، ساختمان بدن انسان (1543) بسيارى از تعليمات قديمى جالينوس را باطل كرد و طوفانى از انتقاد عليه وى به راه انداخت. وساليوس پادوا را ترك گفت و پزشك مخصوص شارل پنجم (شارل كن) و پسرش فيليپ دوم شد. در 1564 به زيارت بيت‏المقدس رفت و هنگام بازگشت در يونان درگذشت (دائره‏المعارف فارسى، ج 3، ص 3165).
[5]2. De fabrica humani corporis.
[6]3. University of Erlangen.
[7]4. Zeitschrift für Arabische Linguistik.
[8]1. Yohannes Oporinus.
[9]2. Theodor Bibliander.
[10]. اولريش تسوينگلى، (Zwingli) 1484-1531 مصلح پروتستان سويسى، اومانيستى دانا و كشيش بود. وى معتقد بود كه دين بايد مستقيما از كتاب مقدس استخراج شود. در زوريخ ترويج آداب پروتستان را آغاز كرد، و سپس به نشر عقايد شخصى خود پرداخت. با اجراى آيين‏هاى مذهبى، استعمال شمايل در كليسا، منع ازدواج كشيش‏ها، دستگاه پاپى و نيز رُهبانيت بسيار مخالف بود. با اين همه، وى با مارتين لوتر اختلاف نظرهايى هم داشت. مقامات كشورى زوريخ از او پشتيبانى كردند و وى در آلمان جنوبى و بسيارى از نواحى سوئيس از رهبران پروتستان‏ها گرديد. سرانجام تسوينگلى در نبرد كاپل به قتل رسيد و نيروهاى وى در جنگ بين كانتون‏هاى كاتوليك و پروتستان‏هاى سوئيس مغلوب شدند. اگرچه تعليمات او در مقابل مذهب كالونى باقى نماند، الهيّات كالونى تا حدى بر زمينه كارهاى وى استوار گرديد دائره‏المعارف فارسى، ج 1، ص 642.
[11]1. Yohann Albrecht Widmanstetter.
[12]2. Guillaume Postel.
[13]3. Ricoldo da Monte Croce, Contra Legem Sarracenorum.
[14]4. Cribratio Alcorani.
[15]1. Nicholas of Cusa.
[16]2. Libellus de ritu et moribus Turcorum.
[17]3. Peter the Venerable.
[18]4. Robert of ketton.
[19]5. Corpus Toletanum (Collectio Toletana)
[20]. نگاه كنيد به هارتموت بابزين، «نظرى اجمالى بر ترجمه‏هاى لاتينى قرآن مجيد»، ترجمه عليرضا انوشيروانى، ترجمان وحى، سال چهارم، شماره اول، شماره پياپى 7، شهريور 1379، ص 35-48. مشخصات كتاب‏شناختى اصل مقاله چنين است:
Hartmut Bobzin, »Latin translations of the Koran: a short overview.« Der Islam 70ii (1993) pp. 193-206.
[21]6. Confutatio Alcorani
[22]. فرديناند اول (Ferdinand I) (امپراطورى مقدس روم) (1503-1564) شاه بوهم و شاه مجارستان، برادر كوچك امپراطور شارل پنجم. وى در اسپانيا در دربار پدر بزرگ خود كاتوليك بار آمد. پس از وفات لوئى دومِ مجارستان و بوهم (در 1526)، مدعى جانشينى او شد و با رقباى خود كه سلطان سليمان خان اول از آنها طرفدارى مى‏كرد جنگيد. عاقبت فرديناند شمال غربى مجارستان و عنوان پادشاهى را براى خود حفظ كرد، ولى قرار شد به سلطان عثمانى باج بدهد. وى در بوهم از اصلاحات كاتوليكى به‏شدت پشتيبانى كرد، آزادى‏هاى محلى را عملاً برانداخت و حكومت مطلقه خاندان هاپسبورگ را مستقر ساخت.
[23]. سليمان قانونى يا سليمان خان اول 1494-1566 دهمين و بزرگ‏ترين سلطان عثمانى، پسر و جانشين سلطان سليم اول بود كه در فاصله سال‏هاى 1520-1566 ميلادى (926-974 ق) حكومت كرد. وى شخصا در 13 جنگ بزرگ (10 تا در اروپا و 3 تا در آسيا) شركت داشت و در دوره او امپراطورى عثمانى به اوج قدرت و اعتبار خود رسيد. وى فتوحات پدر را در بالكان و درياى مديترانه ادامه داد؛ بلگراد را گرفت؛ شهسواران مهمان‏نواز را از رودس بيرون راند. در سال 1526 سليمان خان در موهاچ مجارها را مقهور كرد. در 1529 وين را محاصره كرد و يانوش زاپوليا (يانوش اول مجارستان) را بر ضد فرديناند اول يارى نمود و همو را در سلطنت مجارستان به رسميت شناخت. پس از مرگ يانوش اول و جلوس يانوش دوم به جاى او، مجارستان را (بجز ترانسيلوانى و منطقه‏اى كه در دست فرديناند اول بود) ضميمه امپراطورى عثمانى نمود.
[24]1. Andrea Arrivabene.
[25]. شارل پنجم معروف به شارل كن 1500-1558، امپراطور روم و شاه اسپانيا (مدت حكومت 1519-1558)، بزرگ‏ترين امپراطور خاندان هاپسبورگ، و وارث امپراطورى چنان پهناورى بود كه گفته‏اند خورشيد در آن هرگز غروب نمى‏كند. وى در 1530 در بولونيا به دست پاپ تاج امپراطورى بر سرگذاشت و آخرين امپراطور آلمان بود كه به دست پاپ تاجگذارى شد.
[26]2. Bologna
[27]1. Mahometis Abdallae filii theologia dialogo explicata
[28]2. Epitome Alcorani
[29]3. Doctrina Mahometis
[30]1. Guillaume Postel, Grammatica Arabica, Parisiis: Petrus Gromorsus, 1539/40.
[31]2. Collège de France
[32]3. St. Martin des Champs
[33]4. De orbis terrae concordia... Basileae: J. Oporinus, 1544.

مقالات مشابه

تنويع و تقسيم مباحث علوم قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهعلی‌اوسط باقری

پايان نامه ها و كتاب شناسي قرآن و امام جواد(ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهادریس جعفرزاده

نقد کتاب «رویکردی نو به مطالعه قرآن»

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمصطفی احمد‌زاده

خاورشناسان قرائت پژوه و آثار آنان

نام نشریهقرائت پژوهی

نام نویسندهحسن رضا هفتادر